امروز برگشتنی از محل کارم تا خونه  توی دلم با آقاسامانم خیلی حرف زدم

 مهندس جان هر جوری دلش خواست با من حرف می زد

و من فقط سکوت می کردم چون دوسش دارم  

هیچوقت برای من وقت نداشت ولی برای همه وقت میذاشت

هر چقدر صداش زدم جوابمو نمیداد 

ولی من خیلی دوسش داشتم و دارم خیلللللیم دوسش دارم

ولی همیشه توی خودم شکستم غصه می خوردم ،غصه خوردم

مهندس جان هیچوقت درک نکرد که من نگران و دلواپسشم

همش فکر میکرد بخاطر خودم می خوام ببینمش 

درسته از دیدن مهندس جان سیر نمیشم ولی هیچوقت بفکر خودم نبودم

می دونید چرااااا؟؟؟!!!

چون همه ی دنیای من مهندس جان هست  ولی درک نکرد و نمی خواد درک کنه

من به آقاسامانم حق میدم درک نکنه 

چون مهندس که جای من نیست

همیشه آرزو داشتم یه عشق داشته باشم یکی که همه ی دنیای من بشه همه کار براش بکنم ، دلم می خواست انقدر عاشقش باشم که حتی خدا هم  لذت ببره از اینهمه عشق ، آخه خود خدا هم عاشقه خوب حالمو می فهمه

بیخیال ????

خیلی گله دارم  از خدا ، از مهندس  

اونروز سر یه قضیه ی بیخودی با داداشم دعوام شد همچین زدم به سیم آخر یعنی همه ترسیدن 

خیلی ترسناک شدم 

حتی خودمم از خودم  ترسیدم 

می دونید چرا؟؟؟؟؟!!!!!

چون همه چی برام بی ارزشه 

هیچی برا از دست دادن ندارم

چون دلم شکسته 

چون نگران آقاسامانم هستم  

چون  مهندس جان بی محلم کرد 

من از تنهایی نمی ترسم 

همه برن تنهام بذارن برام اصلا مهم نیست

برن مهم نیست

چون وقتی آقاسامانم با من حرف نمیزنه 

نمی خوام با کسی حرف بزنم یا صدای کسی رو بشنوم 

نمی خوام کسی نگران حال من باشه 

من خودم بالینی خوندم 

نه دیوونه م ،نه شیرین عقل نه بچه 

   روزیکه آقاسامانم رو ببینم   بهش میگم  کجا بودی عزیزدلم????

چرا منو بیخبر میذاری

بعدش محکم سرش داد میزنم 

بهش میگم چی فکر کردی پیش خودت؟؟؟

خانمت بودم نبودم ،،،،دوستت بودم نبودم،،، مهم نیست 

حق نداشتی و نداری به من بگی چکار کنم ،چکار نکنم

من دلم می خواست مراقبت باشم چه دوست داشته باشی چه نداشته باشی

دلم می خواست عمرمو به پات بریزم ، چه بخوای ، چه نخوای به خودم مربوطه

من دلم می خواد عاشقت باشم ، دلم می خواست مراقبت باشم، دلم می خواست غم هاتو  به جون بخرم 

در    قبالشم  چیزی نخواستم خسیس ،بیرحم 

مثلا منو از حالت باخبر می کردی به کجای دنیا بر می خورد آقااااااااا؟؟!!!!

کسی که جلوت رو نگرفته بود برو ازدواج کن 

ولی تا وقتیکه ازدواج نکردی 

دلم می خواست من مراقبت باشم 

دلم می خواست من غم های دل مهربونت رو ببرم

 چی فکر کردی مهندس جان؟؟؟!!!!

منو از تنهایی نترسون 

وقتی   من  در حد شما نیستم  نبودم 

همون بهتر تنها باشم 

من  کنار هر کسی غیر تو باشم مهندس جان با مرده هیچ فرقی ندارم 

برام همه چی تموم شده س

پس وای به حال اونیکه   زور بگه 

خودت میدونی مهندس جان ، وقتی شما کنارم نباشی 

من میشم خرسی وحشی و ترسناک 

له میکنم همه رو

به اطرافیانم گفتم مراقب حرفاتون و کارهاتون باشید 

چون من یه نارنجکم 

 

 

 

 

 

 

 

خواست ,مهندس ,آقاسامانم ,کردی ,مراقبت ,نگران ,خواست مراقبت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی امام حسن مجتبی (ع) زرنه شعبانی dreamshop حسابداری هنرستان سوالات استخدامی مامور تشخیص مالیات 97 امنیت هوشمند مباهله یک یادگار یک افتخار cascara